سوره کهف از سورههای مکی است که110 آیه دارد. سبب نامگذاری این سوره به "کهف" داستان شگفت انگیز جوانانی است که بخاطر حفظ ایمانشان به غار پناه بردند.
محمد پسر اسحاق سبب نزول این سوره را ذکر کرده و گفته است:" پیرمردی از اهالی مصر چهلواند سال قبل به پیش ما آمد. او برایم روایت کرد که عکرمه از ابن عباس نقل نموده است که او گفته است: قریش نضربنحارث و عقبه پسر ابومعیط را به پیش پیشوایان مذهبی یهودیان مدینه فرستادند و بدیشان سفارش کردند که از پیشوایان یهودیان راجع به محمد بپرسند و وصف حال او را به ایشان بگویند و از سخنانش آنان را بیاگاهانند. چه ایشان اهل کتاب پیشین هستند و از دانش پیغمبرانی برخوردارند که قریشیان از آن برخوردار نیستند.
نضر و عقبه به مدینه رفتند و از پیشوایان یهودیان دربارهی پیغمبر خدا( صلی الله علیه و سلم) پرسشهایی نمودند و وصف حال او را نیز بدیشان گفتند و برخی از سخنانشان را برایشان روایت کردند. بدیشان گفتند: شما اهل تورات هستید. آمدهایم تا از این دوست ما به ما چیزی بگویید و اطلاعی به ما بدهید. ابن عباس گفته است: پیشوایان یهودیان به قریشیان گفتند: سه چیز را از او بپرسید که ما آنها را به شما دستور میدهیم، اگر او از آن سه چیز به شما خبر داد او پیغمبری از سوی خداست و اگر خبر نداد از خود چیزهایی میبافد و به دروغ آنها را به خدا نسبت میدهد. دیگر خود دانید که با او چه میکنید: از او درباره جوانانی بپرسید که در روزگاران کهن بودهاند؛ بگوید کارشان به کجا کشیده است و سرگذشتشان چه بوده است؟ این جوانان داستان شگفتی داشتهاند. از او دربارهی مرد جهانگردی بپرسید که به مشرقها و مغربهای زمین رفته است. بپرسید کارش به کجا کشیده است؟ و سرگذشت او چگونه بوده است؟ از او دربارهی روح سوال کنید و بپرسید: روح چیست؟ اگر دربارهی اینها به شما خبر داد او پیامبر است و از وی پیروی کنید. اگر هم از آنها به شما خبر نداد او دروغ پرداز است و هر چه میخواهید و مصلحت میدانید در حق او انجام دهید... نضر و عقبه برگشتند و به پیش قریش رفتند و گفتند: ای گروه قریش سخن داورانه و فیصله بخشی را با خود آوردهایم که میتواند کار شما و محمد را یکسره کند.
پیشوایان یهودیان چیزهایی را به ما آموختهاند که میتوانیم دربارهی آنها از او سوال کنیم. آنچه در مدینه به ایشان گفته بودند را برای قریش نقل کردند. قریشیان به پیش پیغمبر خدا( صلی الله علیه و سلم) آمدند و گفتند: ای محمد به ما خبر بده از این چیزها، آنچه پیشوایان مذهبی یهودیان بدیشان دستور داده بودند از او پرسیدند، پیغمبر خدا( صلی الله علیه و سلم) فرمودند:" أخبرکم غداً عمّا سألتم عنه."یعنی: فردا شما را از آنچه پرسیدهاید مطلع میگردانم.
پیغمبر( صلی الله علیه و سلم) استثنا نکرد. یعنی نفرمود: ان شاءالله! اگر خدا بخواهد.
قریشیان از خدمت او برگشتند. پیغمبر( صلی الله علیه و سلم) 15 شبانه روز منتظر ماند و هیچ گونه وحی و پیامی از سوی خدا در این باره به او نشد. و جبرئيل( علیه السلام) نيز به پیش او نیامد. تا آنجا که اهالی مکه به تکان و غوغا در آمدند و گفتند: محمد به ما وعدهی فردا داده است. امروز 15 روز است چشم به راه ماندهایم و او هیچ چیز درباره چیزهایی که پرسیدهایم نگفته!. فرود نیامدن وحی و پیام پیامبر خدا( صلی الله علیه و سلم) را غمگین و افسرده کرد. و نمیدانست که به اهالی مکه چه بگوید. آنگاه جبرئيل از سوی خدای بزرگوار سوره کهف را برایش آورد و در این سوره سرزنش میشود که چرا بر ایشان غمگین و افسرده میشود و غم ایشان را میخورد. "
فضیلت تلاوت سوره"کهف"
" هر کس ده آیه اول و به روایتی ده آیهی اخیر سوره کهف را حفظ کند از فتنه دجال ایمن میماند"[ صحیح مسلم]
سنت است که مسلمانان سوره کهف را در روز و شب جمعه تلاوت کنند. در حدیث شریف به روایت انس( رضی الله عنه) از رسول الله( صلی الله علیه و سلم) آمده است:"هر کس سوره"کهف"را در روز جمعه بخواند این سوره فاصله هر دو جمعه را برای تو از نور روشن میکند"
در این سوره 4 داستان بیان شده که این داستانها فقط خاص این سوره است. هر 4 داستان بر حول یک محور اساسی میچرخد و آن بروز فتنههای4 گانه در زندگی دنیوی است:
1. آزمایش و ابتلا در دین( در خلال داستان )"اصحاب کهف"
2. آزمایش در مال و نعمت( در داستان صاحب دو باغ)
3. آزمایش و ابتلا در علم( در داستان موسی و عبد صالح)
4. آزمایش در قدرت و سلطنت( در داستان ذوالقرنین).
داستانها 71 آیه از 110 آیه این سوره را به خود اختصاص داده است. در کنار داستانها صحنههای قیامت و برخی از صحنههای زندگی است، صحنههایی که فکر و اندیشهای یا معنی و مفهومی را به تصویر میکشد.
محور موضوعی سوره تصحیح عقیده و تصحیح برنامه نگرش و اندیشه و تصحیح معیارها و ارزشها با ترازوی عقیده است.
سرآغاز سخن و سرانجام آن به تصحیح عقیده میپردازد:
" الحمد لله الذی أنزل علی عبده الکتاب و لم یجعل له عوجا."
و در پایان:" قل إنّما أنا بشر مثلکم یوحی إلیّ أنّما الهکم اله واحد فمن کان یرجو لقاء ربه فلیعمل عملاً صالحاً و لایشرک بعباده ربه احداً"
بدین منوال آغاز و پایان در اعلان وحدانیت، زشت شمردن شرک، اثبات وحی و جدایی مطلق ذات خدا و همهی پدیدهها هماهنگ میگردند.
انسان در روند داستان بارها و بارها به شکلهای گوناگون این موضوع را لمس میکند:
در داستان اصحاب کهف جوانانی که به پروردگارشان ایمان آوردهاند و میگویند:
" ربُّنا ربُّ السّماوات و الأرض لن ندعو من دونه الها لقد قلنا إذن شططاً[ کهف/14]
و در داستان دو باغ مرد مومن به دوست خود میگوید:
" اکفرت بالذی خلقک من تراب ثم من نطفه ثم سواک رجلا لکنا هو الله ربی و لا اشرک بربی احدا"[ کهف/37-38]
و در صحنهای از صحنههای قیامت آمده است:
"و یوم یقول نادوا شرکائيَ الذین زعمتم فدعوهم فلم یستجیبوا لهم و جعلنا بینهم موبقا[ کهف/52]، و در پیرو آن آیه102 صحنهی دیگری آمده است.
تصحیح برنامه اندیشه و نگرش در زشت شمردن ادعای مشرکانی جلوهگر میآید که چیزی را میگویند که از آن آگاهی ندارند و در ادعای کسانی جلوهگر است که بر آنچه میگویند دلیل و برهانی ذکر نمیکنند. در رهنمود انسان به این که چیزی را داوری کند که از آن آگاهی دارد و از آن فراتر نرود و اگر از چیزی آگاهی نداشت کار و بار آن را به خدا واگذارد. تصحیح برنامهی اندیشه و نگرش مورد نظر است.
"و ینذرالذین قالوا اتخذ الله ولدا مالهم به من علم و لا لابائهم"[ کهف/45]
حتی جوانان کهف میگویند پروردگارتان بهتر میداند که چقدر( در خواب بودهاید و در اینجا) ماندهاید.[ کهف/19]
با هم این سوره را تلاوت کنیم.
منبع : تفسیر فی ظلال القران سید قطب رحمه الله
نظرات